فهرست مطالب

مجله بهداشت و ایمنی کار
سال دوازدهم شماره 2 (تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/04/05
  • تعداد عناوین: 14
|
  • ویدا زراوشانی، فرحناز خواجه نصیری* صفحات 237-243
  • زهرا هاشمی، محمدرضا منظم* صفحات 244-258
    مقدمه

    جاذب های ریز سوراخ یکی از ساختارهایی هستند که امروزه به صورت گسترده مورداستفاده قرار می گیرند. مکانیسم جذب صدا توسط تلفات انرژی ویسکوز در حفرات روی صفحه صورت می گیرد. در این مطالعه خصوصیات آکوستیکی پانل های سوراخ دار غیر مسطح در زاویه مایل به روش عددی موردبررسی قرار گرفت.

    روش کار

    این مقاله به بررسی تاثیر شکل ظاهری بر روی عملکرد جاذب ریز سوراخ در فرکانس های پایین (کمتر از 500 هرتز) می پردازد. جهت پیش بینی ضریب جذب این دسته از جاذب ها از روش المان محدود سه بعدی استفاده شد. همچنین نتایج به دست آمده از جاذب های شکل دار با جاذب ریز سوراخ تخت مورد مقایسه قرار گرفت. بعد از صحت سنجی نتایج عددی با نتایج آزمایشگاهی (امپدانس تیوب)، 6 طرح مختلف به عنوان شکل ظاهری صفحات ریز سوراخ در نرم افزار کامسول مالتی فیزیکس نسخه 5.3a تعریف شد.  

    یافته ها

    شکل دار کردن باعث ایجاد عمق متغیری در پشت صفحه سوراخ دار می شود و همین باعث ایجاد رزونانس در فرکانس های پایین تر می شود. به طور کلی شکل هایی که حالت فرورفته یا مقعر هستند نتایج بهتری نسبت به بقیه طرح ها و شکل تخت دارند و ضعیف ترین نتایج مربوط به شکل های محدب یا برآمده بودند.

    نتیجه گیری

    شکل دهی موجب ایجاد اختلاف فاز، زاویه دار شدن موج صوتی و همچنین نحوه انعکاسات موج صوتی می گردد و در نهایت باعث تغییر در ضریب جذب می شود.

    کلیدواژگان: جاذب ریز سوراخ، شکل ظاهری، فرکانس پایین، ضریب جذب
  • احسان گروسی، عادل مظلومی*، امیرهمایون جعفری، احمدرضا کیهانی، علی شریف نژاد، منصور شمسی پور، رامین کردی صفحات 259-273
    مقدمه

    استفاده از اگزواسکلتون ها به عنوان یک مداخله ارگونومیک نوین جهت کاهش ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی عضلانی و افزایش عملکرد انسان در انقلاب صنعتی نسل چهارم نمود پیدا کرده است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی استفاده از اگزواسکلتون گردنی هنگام کار در ارتفاع بالای سر از نقطه نظر سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانه بود.

    روش کار

    در این مطالعه تجربی از 14 شرکت کننده مرد خواسته شد تا وظیفه شبیه سازی شده بستن پیچ و مهره در ارتفاع بالای سر را در دو حالت استفاده و بدون استفاده از اگزواسکلتون گردنی (مداخله ارگونومیکی) و دو زاویه پوسچرال گردن به صورت تصادفی انجام دهند. حین اجرای وظیفه، فعالیت الکتریکی عضلات هدف در ناحیه گردن و شانه با روش الکترومیوگرافی سطحی ثبت می شد. علاوه بر این، در پایان اجرای هر وظیفه، شرکت کنندگان پرسشنامه میزان ناراحتی درک شده را تکمیل می کردند. پردازش سیگنال های الکترومیوگرافی با نرم افزار Matlab 2017b انجام شد و میزان سطح فعالیت الکتریکی عضلات هدف نسبت به حداکثر فعالیت عضلانی نرمال سازی شد. آنالیز داده های با مدل Random intercept mix در نرم افزار STATA 14 انجام شد.  

    یافته ها

    استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش معنادار میانگین ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانه ها شد ولی در ناحیه سایر نواحی، تفاوتی آماری معناداری وجود نداشت. نتایج میانگین سطح فعالیت عضلات استرنوکلیدوماستوید و اسپلینوس کاپیتیس سمت راست و چپ در حین استفاده از اگزواسکلتون گردنی به صورت معنی داری کاهش یافته بودند؛ اما این اختلاف برای عضلات ذوزنقه ای افزایش معنی داری را نشان داد.

    نتیجه گیری

    استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن شد که علت آن مربوط به توزیع وزن سر و گردن توسط جک نگه دارنده اگزواسکلتون در هنگام خمش رو به عقب گردن بود. در طراحی اگزواسکلتون گردنی برای ناحیه شانه و بازو حمایتی در نظر گرفته نشده بود که دلیل وجود نتایج غیر معنادار در ناحیه شانه ها را توجیه می کند؛ بنابراین استفاده از اگزواسکلتون گردنی با اضافه کردن حمایت بیشتر در نواحی شانه ها می تواند به عنوان یک مداخله ارگونومیکی برای کار در ارتفاع بالای سر توصیه گردد.

    کلیدواژگان: اگزواسکلتون، طراحی، الکترومیوگرافی، کار بالای سر
  • زهرا اعلائی، روح الله قاسمی، محمدرضا پورمند، علی کریمی، انسیه ماسوریان، فریده گلبابایی* صفحات 274-287
    مقدمه

    تولوین از رایجترین نوع ترکیبات آلی فرار است که سمی بوده و سبب آسیب کبد و کلیه می شود. این ترکیب در بسیاری از صنایع شیمیایی به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. از این رو حذف تولوین از جریان هوای خروجی صنایع دارای اهمیت است. بنابراین هدف از انجام این مطالعه، بررسی مقایسه ای نقش کربن فعال دست نخورده و تثبیت شده با باکتری سودوموناس پوتیدا و همچنین بررسی عملکرد سیستم بیوفیلتراسیون باکتری سودوموناس پوتیدا تثبیت شده بر کربن فعال به منظور جذب و تجزیه تولوین از جریان هوا در یک سیستم بیوفیلتراسیون و احیا کربن فعال است.

    روش کار

    ابتدا به منظور رشد باکتری، پیش کشت به مدت 24 ساعت بر روی انکوباتور شیکردار با سرعت 150rpm در دمای 30 درجه سانتی گراد قرار گرفت و سپس باکتری ها بر روی کربن فعال قرار داده شدند و عمل تثبیت صورت گرفت. در ادامه 2 ستون با کربن فعال دست نخورده و کربن فعال تثبیت شده با باکتری پر شد. کارایی هر کدام از سیستم ها با حجم بستر، گذر حجمی گاز و تراکم های مختلف از آلاینده در دو سیکل مورد بررسی قرار گرفت. سیکل اول به منظور بررسی میزان کارایی دو سیستم در حذف تولوین و سیکل دوم به منظور بررسی احیای کربن فعال بعد از خاموشی سیستم صورت گرفت. به منظور بدست آوردن مقدار جذب تولوین در سیستم بیوفیلتراسیون، تراکم های مختلفی از تولوین ساخته و به سیستم وارد شد. با نمونه برداری از ورودی و خروجی ستون ها و تزریق نمونه ها به دستگاه گاز کروماتوگرافی مقدار کارایی حذف تولوین در شرایط مختلف مطالعه بدست آمد.   

    یافته ها

    نتایج تست های آماری نشان داد که افزایش حجم بستر و کاهش گذر حجمی گاز کارایی حذف تولوین را به طور چشمگیری افزایش می دهد. نتایج عملکرد بیوفیلتر نشان داد که حداکثر کارایی کربن فعال دست نخورده و تثبیت شده در سیکل اول به ترتیب معادل %95 و %89 در مدت زمان 14 ساعت بود. کربن فعال تثبیت شده در سیکل دوم توانایی جذب تولوین را با کارایی %81 داشته در حالی که کربن فعال دست نخورده به مراتب کارایی خیلی کمتری از خود نشان داد و این مقدار تقریبا %28 بود. همچنین با توجه به معنی داری در اختلاف میانگین کارایی ها می توان بهترین عملکرد سیستم را در جریان هوای 1 لیتر بر دقیقه، تراکم ورودی 45 پی پی ام و حجم بستر 260 میلی لیتر مشاهده نمود.

    نتیجه گیری

    کارایی حذف تولوین در کربن فعال دست نخورده در سیکل اول بالاتر از کربن فعال تثبیت شده بود اما در سیکل دوم کارایی حذف کربن فعال تثبیت شده به مراتب بالاتر از کربن فعال دست نخورده بود. که می توان نتیجه گرفت، کربن فعال تثبیت شده توسط باکتری های موجود احیا شده و این عمل طول عمر و ظرفیت کربن فعال را افزایش می دهد.

    کلیدواژگان: بیوفیلتراسیون، تولوئن، کربن فعال، احیا کربن فعال، باکتری سودوموناس
  • اسماعیل کرمی، زهرا گودرزی، رضا چهاردولی، محمود قاضی خوانساری، مهرآفرین کیانی، سید جمال الدین شاه طاهری* صفحات 288-308
    مقدمه

    نانو ذرات اکسید آلومینیوم (Al2O3 NPs) ازجمله پرکاربردترین نانو مواد در صنایع هستند. بااین حال، اطلاعات نسبتا کمی در مورد سم شناسی آن ها در دسترس است. هدف از این مطالعه بررسی سمیت بالقوه نانو ذرات اکسید آلومینیوم و نقش حفاظتی افسنطین بر آسیب های حاصل از نانو مواد بر روی ریه موش های صحرایی است.

    روش کار

    در مطالعه تجربی حاضر، 36 سر موش صحرایی به طور تصادفی در 6 گروه قرار گرفتند. موش ها شامل؛ گروه 1 یا کنترل (روزانه 1 میلی لیتر نرمال سالین)، گروه 2 (روزانه دوز 30 میلی گرم بر کیلوگرم گاما نانو آلومینیوم به مدت دو هفته داخل صفاقی)، گروه 3 (روزانه دوز 30 میلی گرم بر کیلوگرم آلفا نانو آلومینیوم به مدت دو هفته داخل صفاقی)، گروه 4 (روزانه دوز 30 میلی گرم بر کیلوگرم گاما نانو آلومینیوم در دو هفته داخل صفاقی و 200 میلی گرم بر کیلوگرم افسنطین به مدت 15 روز به صورت گاواژ)، گروه 5 (روزانه دوز 30 میلی گرم بر کیلوگرم آلفا نانو آلومینیوم به مدت دو هفته داخل صفاقی و 200 میلی گرم بر کیلوگرم افسنطین به مدت 15 روز به صورت گاواژ). گروه 6 (روزانه 200 میلی گرم بر کیلوگرم افسنطین به مدت 15 روز به صورت گاواژ) در معرض قرار گرفتند. در طول دوره آزمایش، علایم بالینی، تغییر وزن بدن، پارامترهای بیوشیمیایی بافت، تغییرات بیان ژن، ضریب وزن ریه، یافته های هیستوپاتولوژی و محتوی غلظت فلز بافت ریه ارزیابی گردید. معنی داری نتایج توسط آنالیز واریانس (ANOVA) به همراه تست توکی تعیین شد.  

    یافته ها

    بررسی نتایج نشان داد که نانو ذرات اکسید آلومینیوم باعث تغییرات در لیپید پراکسیداسیون، آنزیم های آنتی اکسیدانی مانند، سوپر اکسید دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز، ظرفیت کل آنتی اکسیدانی و نیتریک اکسید سنتاز القایی در موش های تحت درمان شد. این اختلالات بیوشیمیایی با تغییرات در بیان ژن های اکسیداتیو متالوتیونین-1 و هم اکسیژناز-1 و تغییرات بافت شناسی در ریه تایید شد. مواجهه هم زمان با افسنطین و نانو ذرات اکسید آلومینیوم در موش های صحرایی به طور معنی داری باعث بهبود تغییرات در پارامترهای آزمون گردید (P<0/05).

    نتیجه گیری

    یافته های حاصل از این مطالعه نشان می دهد که فرم گاما نانو ذرات اکسید آلومینیم سمی تر از فرم آلفا هستند که تغییر در اندازه و شکل نانوذره باعث تفاوت در سمیت آن ها شده است. همچنین، گیاه افسنطین می تواند نقش محافظتی در برابر سمیت ریوی ایجادشده توسط نانو ذرات اکسید آلومینیوم در موش صحرایی داشته باشد.

    کلیدواژگان: نانو ذرات، نانواکسید آلومینیوم، هیستوپاتولوژی، افسنطین، بیان ژن
  • مسعود فیضی*، علی جعفری، حجت احمدی صفحات 309-323
    مقدمه

    به دلیل وضعیت رشدنیافته مکانیزاسیون، اره موتوری یکی از ابزارهای پرکاربرد در جنگل های ایران است. این ابزار، به واسطه ارتعاشات انتقال یافته از طریق دسته به اعضای بدن، می تواند موجب ایجاد اختلالات ناخواسته (مانند سندرم انگشت سفید) گردد. شناسایی این ارتعاشات می تواند موجب به حداقل رساندن شدت این اختلالات گردد. این مطالعه هدف بررسی تاثیر گونه های مختلف چوب جنگلی (راش، ممرز و توسکا) بر ارتعاشات انتقال یافته به مچ و بازو را دنبال می کند.

    روش کار

    آزمایش ها در چهار عملیات شامل برش مقطعی راش، ممرز و توسکا و حالت بدون برش به عنوان تیمار شاهد انجام شد. شتاب ارتعاشات در سه جهت تعریف شده در سیستم مختصات دکارتی در سه نقطه شامل دسته اره موتوری، مچ و بازوی کاربر اندازه گیری شد. با استفاده از داده های حوزه زمان و فرکانس شتاب ارتعاشات، جذر میانگین مربعات (RMS)، برآیند شتاب ارتعاش، انتقال پذیری کلی ارتعاش و شتاب ارتعاش وزن دار شده فرکانسی بر اساس استانداردهای ISO 5349 (2001) و ISO 10819 (2013)، محاسبه شدند. پارامترهای محاسبه شده در نرم افزار SAS مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت. 

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تغییر گونه چوب، می تواند به طور معنی داری بر میزان جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش در هر سه نقطه تاثیر بگذارد. مقدار جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش از دسته به سمت بازو روند کاهشی داشت. جالب است که تفاوت های معنی داری در انتقال پذیری ارتعاش در فرکانس های مختلف مشاهده شد. این مطالعه تایید می کند که اندام های بدن ارتعاشات با فرکانس های بالا را بهتر از فرکانس های پایین میرا می کنند.

    نتیجه گیری

    هرچند که میزان جذر میانگین مربعات در حالت های برش چوب نسبت به نمونه شاهد کمتر است، اما مقدار شتاب ارتعاش وزن دار شده فرکانسی و درنتیجه خطر ابتلا به عارضه انگشت سفید در حالت های برش چوب بیشتر است. همچنین، شتاب ارتعاش در برخی از فرکانس ها (زیر 40 هرتز برای مچ و زیر 25 هرتز برای بازو) حین انتقال، باوجود میرایی معنی دار در ارتعاشات کلی، تقویت شده است.

    کلیدواژگان: اره موتوری، باندهای فرکانسی یک سوم اکتاو، سیستم دست-بازو، شتاب ارتعاش
  • زهرا تارین، عبدالرحمان بهرامی، محسن گودرزی، فرشید قربانی شهنا* صفحات 324-338
    مقدمه

    مطالعات نظری و تجربی زیادی در خصوص ارتقاء عملکرد سیکلون ها انجام شده است. به طورکلی پارامترهای هندسی سیکلون در تعیین عملکرد آن نقش اساسی را بر عهده دارند. لوله خروجی هوا به عنوان یکی از اجزاء سخت افزاری سیکلون، تاثیر قابل ملاحظه ای در الگوی جریان داخلی سیکلون، افت فشار و حتی بازده غبارگیری دارد.

    روش کار

    مطالعه حاضر بر روی یک سیکلون مدل استیرمند بازده بالا انجام شد. دو مدل از لوله خروجی هوای سیکلون به گونه ای طراحی و ساخته شد که بتوان آن را به راحتی از سیکلون جدا و مجدد به آن اضافه نمود. درون جداره داخلی لوله هوای خروجی تیغه های مارپیچ (هم جهت و خلاف جهت با جریان هوا) تعبیه شد. فاصله طول گام در تیغه ها معادل 1.5 محاسبه شد. دستگاه مولد غبار، ذرات سیلیس را با غلظت حدود 2.1gr/m3 به درون هوای ورودی تزریق می نمود. از دستگاه شمارنده ذرات برای اندازه گیری غلظت ذرات استفاده شد و با استفاده از یک مانومتر، افت فشار سیکلون قرایت شد. نتایج بازده غبارگیری سیکلون برای سه گروه ذرات کل، PM10 و PM2.5 در حالات مختلف محاسبه و مورد مقایسه قرار گرفت.  

    یافته ها

    تعبیه تیغه های مارپیچی هم راستا با جهت جریان هوای چرخشی داخل سیکلون باعث افزایش 7.75، 7.33 و 6.75 درصدی در بازده کل،PM10 و PM2.5 شد. نتیجه بازده جمع آوری در حالتی که جهت مارپیچ تیغه ها در خلاف جهت چرخش هوای خروجی بود به ترتیب افزایش 2.6 و 2.33 و 1.5 درصد را نشان داد. اثر تیغه های مارپیچ بر افت فشار در حالت اول (هم جهت) سبب کاهش افت فشار (%2.5 -) و در حالت دوم (خلاف جهت) سبب افزایش افت فشار گردید (%2.03 +). بهترین فاکتور کیفیت نیز مربوط به سیکلون با تیغه هم راستا با جریان بود.

    نتیجه گیری

    استفاده از تیغه های مارپیچ در دیواره داخلی لوله خروجی سیکلون بخصوص در حالتی که هم راستا با جهت چرخش جریان هوا باشد با افزایش بازده غبارگیری و کاهش افت فشار در مجموع منجر به بهبود عملکرد و کیفیت سیکلون می شود و در حالتی که تیغه های مارپیچ هم جهت با جریان هستند سبب کاهش افت فشار در سیکلون می شود.

    کلیدواژگان: غبارگیر، سیکلون، لوله خروجی هوا، بازده، افت فشار، ضریب کیفیت
  • مرضیه عباسی نیا، امید کلات پور، مجید معتمدزاده، علیرضا سلطانیان، ایرج محمدفام *، محمد گنجی پور صفحات 339-351
    مقدمه

    شرایط اضطراری شرایطی ناخواسته و غیرقابل پیش بینی است. در این شرایط عملکرد افراد تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که موجب ایجاد استرس می شود. این استرس منجر به تغییرات فیزیولوژیکی شده و می تواند اشتباه در قضاوت یا اشتباهات عملیاتی را افزایش دهد. همچنین واکنش افراد در هنگام وقوع حوادث و شرایط اضطراری، نقش مهمی در کاهش یا افزایش میزان ریسک دارد. عملکرد افراد در چنین شرایطی می تواند بر میزان وقوع خطای انسانی نیز تاثیر داشته باشد. وقوع خطای انسانی در این شرایط می تواند منجر به پیامدهای فاجعه بار و آسیب و خسارات شدید شود؛ بنابراین ارزیابی احتمال خطای انسانی در این شرایط اهمیت زیادی دارد. این مطالعه با هدف ارزیابی خطای انسانی در شرایط اضطراری انجام شد.

    روش کار

    مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است که در یک صنعت پتروشیمی در استان مرکزی در سال 1398 انجام شد. ابتدا از روش آنالیز سلسله مراتبی فازی (FAHP) برای انتخاب و اولویت بندی شرایط اضطراری موجود در صنعت استفاده شد. جهت ارزیابی خطاهای انسانی در این شرایط پس از تعدیل کردن (Adjust) شرایط اثرگذار بر عملکرد افراد (CPC)، وزن آن ها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) تعیین شد و درنهایت با استفاده از روش CREAM فازی، احتمال خطای انسانی در شرایط اضطراری موردمطالعه محاسبه شد.  

    یافته ها

    نتایج به دست آمده از روش آنالیز سلسله مراتبی فازی نشان داد که نشت هیدروژن از محل اتصالات سیلندر در قسمت سیلندر پر کنی واحد الفین مهم ترین شرایط اضطراری در صنعت موردمطالعه بود. بیشترین وزن نسبی شرایط اثرگذار بر عملکرد افراد در شرایط اضطراری موردمطالعه، مربوط به «شرایط کار» بود (0.256). نتایج ارزیابی خطای انسانی به روش CREAM نشان داد که سطح کنترل تاکتیکی، سطح کنترلی غالب در وظایف موردبررسی بود. وظیفه کنترل عملیات با احتمال 0.0075 بیشترین احتمال خطای انسانی در شرایط اضطراری موردمطالعه را کسب کرد. کمترین احتمال خطای انسانی نیز مربوط به وظایف تیم درمان بود (0.0056).

    نتیجه گیری

    با استفاده از این روش می توان یک برنامه عملی و کاربردی جهت جلوگیری از وقوع خطای انسانی در شرایط اضطراری و مختص هر صنعت تعریف کرد. در این روش اطلاعات کیفی و کمی می توانند مورد ارزیابی قرار گرفته و همچنین نظر متخصصین و خبرگان در مورد شرایط و وظایف موردبررسی که در هر صنعت، مختص همان صنعت است، نیز در نظر گرفته می شود. با این روش همچنین به خوبی می توان عناصر پراهمیت و داری وزن بالا در بروز خطاهای انسانی را مشخص و اقدامات اساسی جهت کنترل آن ها را برنامه ریزی نموده و در اولویت قرار داد.

    کلیدواژگان: شرایط اضطراری، CREAM، خطای انسانی، منطق فازی
  • فائزه صراف، علی صفری واریانی، سکینه ورمزیار* صفحات 352-366
    مقدمه

    میزان بروز شکایات اسکلتی-عضلانی به دلیل استفاده از کوله پشتی در بین دانشجویان افزایش یافته است. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین اطلاعات دموگرافیک و وزن کیف با شاخص ناتوانی گردن، زوایا و وضعیت سر و گردن در بین دانشجویان می باشد.

    روش کار

    این مطالعه توصیفی-تحلیلی و مقطعی در بین 80 نفر از دانشجویان که بر اساس معیار ورود و به صورت تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک و شاخص ناتوانی گردن (NDI) جهت جمع آوری داده ها استفاده شد. به منظور اندازه گیری وزن افراد و وزن کیف به ترتیب از ترازوی دیجیتال معمولی و قلاب دار استفاده شد. با استفاده از روش فتوگرامتری و نرم افزار کینوا، اندازه زوایای شیب سر و شیب گردن و میزان تغییر وضعیت سر به جلو تعیین گردید.  

    یافته ها

    %65 از دانشجویان وزن کیف بیش تر از 2 کیلوگرم را حمل می کنند. %92.5 از دانشجویان از شدت درد خفیف در ناحیه گردن برخوردار بودند. بین زاویه شیب سر با سن (0.27 - =r) و زاویه شیب گردن با شاخص توده بدنی همبستگی منفی و معنی دار (0.37 - = r) و بین میزان تغییر وضعیت سر به جلو با وزن بدن همبستگی مثبت و معنی داری (0.24 = r) مشاهده شد. همچنین، زاویه شیب سر در بین دانشجویان دختر و پسر و در مقاطع تحصیلی مختلف تفاوت معنی داری داشت. شاخص ناتوانی گردن (0.23 = r) و زاویه شیب گردن (0.26 = r) نیز به طور معنی داری با افزایش وزن کیف افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    بازنگری در وزن استاندارد کیف و رعایت نسبت وزن کیف به وزن بدن و تغییر در سبک زندگی می توانند نقش مهمی در بهبود زوایا و وضعیت سر و گردن و همچنین کاهش شاخص ناتوانی گردن داشته باشند.

    کلیدواژگان: وزن کیف، شاخص ناتوانی گردن، شیب سر، شیب گردن، دانشجویان
  • احسان رضائیان، ابراهیم تابان، سید باقر مرتضوی*، علی خوانین، حسن اصیلیان مهابادی، الهام محمودی صفحات 367-383
    مقدمه

    جاذب های پانل میکرو متخلخل (MPP) نویدبخش نسل بعدی جاذب های صوتی هستند چراکه از مزایای قابل توجهی نسبت به سایر جاذب های متخلخل برخوردارند. در این پژوهش به بررسی عملکرد صوتی جاذب های میکرو متخلخل ساخته شده از کامپوزیت زیست تخریب پذیر پلی لاکتیک اسید تقویت شده با الیاف طبیعی چوب پنبه (PLA/Corkwood) توسط فناوری چاپ 3 بعدی خواهیم پرداخت.

    روش کار

    ابتدا مشخصات ابعادی پارامترهای موثر در عملکرد صوتی جاذب MPP تعیین شد و سپس کلیه نمونه ها به وسیله دستگاه پرینتر سه بعدی Zortrax M200 و به روش مدل سازی ته نشینی لایه های مذاب (FDM) ساخته شدند. ضریب جذب برخورد نرمال نمونه ها با استفاده از لوله امپدانس آکوستیکی مطابق استاندارد ISO 10534-2 در محدوده فرکانسی 64 تا 1600 هرتز اندازه گیری شد. در ادامه اثر 4 پارامتر هندسی شامل قطر حفرات، ضخامت صفحه، میزان تخلخل و اندازه فاصله هوایی بر روی ضریب جذب موردمطالعه قرار گرفت.

    یافته ها

    بر اساس یافته های این پژوهش، بیشترین مقدار متوسط ضریب جذب صوتی (SACA) مربوط به جاذب SL-MPP 12 با مقدار 0.28 است به طوری که در فرکانس 804 هرتز بالاترین جذب صوتی معادل 0.91 را دارد. یافته های مطالعه پارامتری نشان داد، با افزایش قطر حفرات مقادیر پیک جذب و متوسط ضریب جذب کاهش می یابد. افزایش ضخامت صفحه MPP باعث می شود پیک جذب به سمت محدوده فرکانس های پایین تر حرکت کند. کاهش میزان تخلخل باعث افزایش مقادیر پیک جذب و میانگین جذب صوتی می شود و فرکانس دارای بیشترین جذب نیز به سمت محدوده فرکانس های بالاتر حرکت می کند. همچنین فرکانس تشدید صوتی به عمق فاصله هوایی پشت صفحه بستگی دارد. تغییر در عمق فاصله هوایی از 30 میلی متر به 70 میلی متر فرکانس تشدید را بیش از 35 درصد کاهش داد.

    نتیجه گیری

    ساخت جاذب های آکوستیکی پایدار با بهره گیری از فناوری چاپ 3 بعدی این امکان را به ما می دهد تا این گونه جاذب ها با کیفیت و سرعت بیشتر نسبت به ساخت با روش های سنتی مانند روش میکس و پرس حرارتی تولید شوند.

    کلیدواژگان: صفحات میکرو متخلخل، ضریب جذب صوت، چاپ 3 بعدی، کامپوزیت های تقویت شده با الیاف چوب پنبه
  • زهرا علی زاده، مصطفی پویاکیان*، کورش اعتماد صفحات 384-402
    مقدمه

    امروزه انسان ها مهم ترین و حساس ترین عنصر سازمانی محسوب می شوند و اکثر نظریه پردازان کلید موفقیت سازمانی را مدیریت موثر نیروی انسانی می دانند؛ اما آنچه مسلم است انسان ها ذاتا با هم تفاوت دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت های فردی کارکنان (ویژگی های شخصیتی، عوامل زیست شناختی و جمعیت شناختی) به عنوان عامل پیش بینی کننده بروز رفتارهای ناایمن در یک شرکت توربین سازی بود.

    روش کار

    در این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی، برای تعیین رفتارهای ناایمن، ویژگی های شخصیتی، متغیرهای جمعیت شناختی، شاخص توده بدنی و سیستم گروه خونی (BG-Rh) به ترتیب از تکنیک نمونه گیری رفتارهای ایمن (Safety Behavior Sampling)، پرسشنامه فرم کوتاه نیو (NEO-FFI)، پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، شاخص BMI و روش مستقیم (cell type) برای تعیین گروه خونی استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش 260 نفر از کارکنان یک صنعت ساخت توربین بود. برای تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 20 استفاده شد.  

    یافته ها

    نتایج مطالعه نشان داد که 44.5 درصد از رفتارهای کارکنان از نوع ناایمن بود. نرخ رفتارهای ناایمن مشاهده شده در سالن توربین 2 (15.47 درصد) و سالن توربین 3 (15.43 درصد) بیشتر از سالن توربین 1 (13.59 درصد) بود. رفتارهای ناایمن پوسچر نامطلوب حین کار (11.41 درصد)، استفاده از گوشی موبایل حین کار (7.77 درصد) و عدم استفاده از گوشی حفاظتی (7.32 درصد) بیشترین فراوانی را داشتند. بین بروز رفتارهای ناایمن با مصرف سیگار، BMI، گروه خونی و ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی و توافق جویی رابطه معناداری وجود داشت (0.05 > p) و بین بروز رفتارهای ناایمن با متغیرهای سن، سابقه کار، وضعیت تاهل، نوع شغل، سطح تحصیلات، نوع دپارتمان کاری و ویژگی های شخصیتی برونگرایی، گشودگی و وجدانی بودن رابطه معناداری مشاهده نگردید (p > 0.05). 

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش تفاوت های فردی در گرایش افراد به رفتارهای ناایمن، نتایج این مطالعه را می توان در طراحی شغل و غربالگری پرسنل با توجه به شخصیت آن ها در نظر گرفت و همچنین می توان از آن ها برای انجام مداخلات بهتر برای جلوگیری از بروز حوادث در محل کار استفاده کرد. همچنین توصیه می شود علاوه بر انجام آزمون های روان شناختی، داده های زیست شناختی افراد نیز جمع آوری و ارتباط آن ها با بروز رفتارهای ناایمن در قالب مطالعات طولی و سری زمانی موردتوجه پژوهشگران و کارفرمایان قرار گیرد.

    کلیدواژگان: نمونه گیری رفتار ناایمن، ویژگی های شخصیتی، متغیرهای جمعیت شناختی، BMI، سیستم گروه خونی ABO
  • رجبعلی حکم آبادی، محسن مهدی نیا، ویدا رضایی هاچه سو، علی کریمی* صفحات 403-417
    مقدمه

    خواب یکی از مهم ترین نیازهای فیزیولوژیک در چرخه شبانه روزی و بخش مهمی از کیفیت زندگی بشمار می رود.  اختلالات خواب، یکی از معمول ترین مشکلات سلامتی در جمعیت های کاری است که می تواند بر عملکرد فیزیکی، ذهنی و توانایی انجام کار افراد تاثیر بگذارد. لذا هدف از این مطالعه بررسی ارتباط اختلالات خواب با شاخص توانایی انجام کار در کارگران شاغل در کارگاه های ساختمانی می باشد.

    روش کار

    این مطالعه، توصیفی-تحلیلی و از نوع مقطعی می باشد که نمونه ها به تعداد 220 نفر به روش نمونه گیری تصادفی و از بین کارگران و پرسنل پروژه های ساختمانی انتخاب شده اند. ابزارهای گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسشنامه کیفیت خواب، پرسشنامه شدت بی خوابی و پرسشنامه شاخص توانایی انجام کار می باشد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 و با توجه به اهداف تعیین شده با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و آزمون های تحلیلی شامل آزمون تی زوجی، همبستگی پیرسون، کروسکال-والیس، رگرسیون خطی چندگانه و رگرسیون لجستیک مورد آنالیز قرار گرفتند.  

    یافته ها

    میانگین سنی، شاخص توده بدنی، ساعت کار و سابقه کاری افراد به ترتیب برابر 8.5 ± 34.2 سال، 2.78 ± 55.58، 1.25 ± 10.5 ساعت و 6.5 ± 12.7 سال محاسبه گردید. میانگین شاخص شدت بی خوابی افراد، شاخص کیفیت خواب پترزبورگ و شاخص توانایی انجام کار افراد به ترتیب برابر 5.35 ± 6.6، 2.43 ± 4.95 و 5.13 ± 42.5 محاسبه گردید. ارتباط بین توانایی انجام کار با اختلالات خواب کاملا معنادار بود. متغیرهای وضعیت تاهل، نوع استخدام و استعمال دخانیات مستقل از متغیرهای شدت بی خوابی و کیفیت خواب، اثر معناداری بر شاخص توانایی انجام کار داشتند، به طوری که مقدار R2 متغیرهای مذکور به ترتیب 0.246 و 0.242 از تغییرات شاخص توانایی انجام کار محاسبه گردید.

    نتیجه گیری

    هر گونه اختلال در خواب و استراحت می تواند باعث کیفیت نامناسب خواب شده که می تواند توانایی انجام کار شاغلین را به شدت کاهش دهد؛ بنابراین پیشنهاد می شود به منظور افزایش شاخص توانایی انجام کار و درنتیجه افزایش کارایی یک سازمان به برنامه های خواب-استراحت شاغلین توجه ویژه ای گردد.

    کلیدواژگان: اختلالات خواب، شدت بی خوابی، شاخص توانایی انجام کار، کارگران ساختمانی
  • علی فردی، محمد کارخانه، حمیدرضا حیدری، ابوالفضل محمدبیگی، احمد سلطان زاده* صفحات 418-431
    مقدمه

    گاز متان به عنوان یکی از پرکاربردترین گازهای مورد استفاده در صنایع دارای پتانسیل اشتعال پذیری بسیار بالایی می باشد. لذا انجام تمهیدات ایمنی به منظور جلوگیری از بروز حریق این گاز باید در اولویت یک صنعت باشد. هدف از انجام این مطالعه سنجش و تحلیل اثربخشی عملکرد سیستم تهویه موجود بر روی گودال شیر یا ولوپیت های انتقال گاز متان بر اساس استاندارد طبقه بندی فضاهای خطرناک بود.

    روش کار

    این مطالعه در یک صنعت تولید فولاد در استان قم در سال 1398 طراحی و اجرا شده است. بخش موردمطالعه شامل ولوپیت های ورودی گاز متان و ولوپیت های توزیع گاز متان در صنعت موردمطالعه بود. ابزارهای مورداستفاده در این مطالعه شامل دستگاه لوله پیتو DELTA OHM مدل DO-2003 برای اندازه گیری سرعت باد، دستگاه گاز سنج متان متعلق به شرکت BW مدل GasAlert Max XTII، پروتکل نشت تاسیسات هیدروکربنی مربوط به سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا (EPA)، مدل ریاضی تعیین دبی جرمی گاز در زمان نشتی و استاندارد طبقه بندی فضاهای خطرناک IEC-60079-10 برای تحلیل اثربخشی ایمنی ولوپیت های انتقال گاز متان بود.  

    یافته ها

    میزان LELm برای گاز متان در حدود 0.0334kg/m3 و میزان حجم محوطه نشت بر اساس معادلات استاندارد IEC-60079-10 در حدود Vz = 0.053m3 بود. بر اساس سناریوهای نشتی، نتایج اندازه گیری ها، شبیه سازی های نشت و محاسبات صورت گرفته در استانداردهای IEC-60079-10 و EPA، نشتی رایج ناشی از اتصالات در محدوده Vz < 0.1 مترمکعب بوده است. بعلاوه، نتایج محاسبات میزان نشتی غیرمتداول ناشی از تاسیسات نشان داد برای سوراخ های با قطر بیش از 0.3mm، سیستم تهویه تعبیه شده بر روی ولوپیت های توزیع گاز متان موردمطالعه اثربخش نبوده و به سرعت حجم گاز داخل ولوپیت ها از مرز تهویه بالا عبور کرده و احتمال تجمع خطرناک گازها در ولوپیت ها را به همراه خواهد داشت.

    نتیجه گیری

    یافته های این مطالعه بیانگر این بود که با وجود کوچک ترین میزان نشتی، احتمال بروز جو انفجاری درون ولوپیت های موردمطالعه وجود دارد، لذا بایستی تمهیدات ویژه ای برای جانمایی، تعمیر و نگهداری، بازرسی نشتی، تمهیدات ایمنی برای ورود به ولوپیت ها و همچنین پیشگیری از رسیدن منابع حرارتی لازم مانند الکتریسیته ساکن و غیره توسط کاربران این تاسیسات بکار گرفته شود.

    کلیدواژگان: گاز متان، ایمنی، تهویه، فضاهای خطرناک، ولوپیت (گودال شیر)
  • مجتبی بابایی خورزوقی*، سید علی حسینی، مهناز منشوری، محمدرضا باتوانی، لیلی مهدیه صفحات 432-445
    مقدمه

    ناهنجاری های اسکلتی-عضلانی مرتبط با کار، یکی از دلایل اصلی بروز آسیب های اسکلتی-عضلانی و به دنبال آن ازکارافتادگی شغلی در بین کارمندان به شمار می رود. هدف از پژوهش حاضر ارتباط و مقایسه نیمرخ ناهنجاری ها و میزان درد و ناتوانی و آسیب های اسکلتی-عضلانی کارمندان مرد و زن دانشگاهی می باشد.

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع علی پس از وقوع می باشد. جامعه آماری شامل کلیه کارمندان دانشگاه صنعتی اصفهان (1397) می باشد. به روش تصادفی تعداد 64 مرد و 59 زن به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت ارزیابی ناهنجاری های اسکلتی-عضلانی از پرسشنامه ارزیاب محور نیویورک و برای بررسی میزان درد و ناتوانی و آسیب های اسکلتی-عضلانی از پرسشنامه نوردیک استفاده گردید. جهت آنالیز اطلاعات از آمار توصیفی و آزمون اسپیرمن در نرم افزار SPSS ورژن 24 استفاده شد.  

    یافته ها

    بیشترین ناهنجاری اسکلتی-عضلانی در بالاتنه مربوط به ناحیه شانه (%0.37)، در تنه مربوط به گودی کمر (%0.56) و در پایین تنه مربوط به مچ پا (%0.82) گزارش شد. از لحاظ میزان ارتباط درد، ناتوانی و آسیب ها و ناهنجاری های اسکلتی-عضلانی با جنسیت در 7 روز گذشته بیشترین ارتباط با شانه (0.371 = r)، در 12 ماه گذشته با مچ دست (0.401 = r) و در ناهنجاری های اسکلتی-عضلانی با ناحیه شانه (0.411 = r) گزارش شد. وجود اختلاف معنی داری در میزان درد و ناتوانی با آسیب، در ناحیه شانه (0.001 = P)، مچ دست (0.001 = P)، پشت (0.002 = P)، باسن (0.032 = P) و زانوها (0.006 = P) مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان دهنده وجود سطح ریسک بالای آسیب های اسکلتی-عضلانی با بروز ناهنجاری های اسکلتی-عضلانی در کارمندان مرد و زن دانشگاهی می باشد. به منظور کاهش میزان بروز ناهنجاری ها، انجام تمرینات اصلاحی و بهبود ارگونومی محیط کار ضروری به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: ناهنجاری اسکلتی-عضلانی، آسیب های اسکلتی-عضلانی، کارمندان دانشگاهی
|
  • Vida Zaroushani, Farahnaz Khajehnasiri* Pages 237-243
  • Zahra Hashemi, MohammadReza Monazzam* Pages 244-258
    Introduction

    Micro-perforated absorbents are one of the structures that are widely used nowadays. The sound absorption mechanism is performed by viscous energy losses in the cavities on the plate. In this study, the acoustic properties of non-flat perforated panels in oblique angle was investigated in numerical method.

    Material and Methods

    This paper examined the effect of the surface shape on the micro perforated absorber performance at low frequencies (less than 500 Hz). The three-dimensional finite element method was used to predict the absorption coefficient of this group of adsorbents. Also, the results obtained from the shaped absorbents were compared with the flat micro perforated ones. After validating the numerical results, six different designs were defined as the surface shape of the micro perforated plates in the COMSOL Multiphasic, Ver. 5.3a software

    Results

      The results reflected the fact that the factor of the surface shape can be used as a contributing factor in lower frequencies. In general, the dented or concave shapes provide better outcomes than other flat designs and shapes and the convex or outward shapes bring the weakest results.

    Conclusion

    To explain this function, shaping creates a phase difference and angling the sound wave and creates a variable depth behind the micro-perforated plate. It also influences the reflection process which affect the absorption coefficient.

    Keywords: Micro perforated absorbers, Surface shapes, Low frequency, Absorption coefficient
  • Ehsan Garosi, Adel Mazloumi*, AmirHomayoun Jafari, Ahmadreza Keihani, Ali Sharifnezhad, Mansour Shamsipour, Ramin Kordi Pages 259-273
    Introduction

    The use of exoskeletons as a new ergonomics intervention to reduce musculoskeletal disorders risk factors and increase human performance has emerged in the fourth-generation industrial revolution. The aim of this study was to assess the cervical exoskeleton effect on the neck and shoulder muscles electrical activity.

    Material and Methods

    In this experimental study, 14 male participants were asked to perform the simulated overhead work with and without using the cervical exoskeleton at two neck postural angles randomly. During the task, electromyography of the target muscles in the neck and shoulders was recorded. In addition, at the end of each task, participants completed a perceived discomfort questionnaire. Electromyographic signals were processed with Matlab 2017b software and the level of the electrical activity of the target muscles was normalized to the maximum muscle activity. Data analysis was performed using Random intercept mix model in STATA 14 software.

    Results

    Mean perceived discomfort in the neck and shoulders regions significantly reduced by the exoskeleton device, but there was no statistically significant difference in other areas. Also, the mean activity level of sternocleidomastoid and splenius capitis muscles on the right and left was significantly decreased during the use of the cervical exoskeleton. However, this difference showed a significant increase in trapezius muscles.

    Conclusion

    The use of the neck exoskeleton was associated with a reduction of muscle electrical activity and the perceived discomfort in the neck area. These results may be related to transferring neck and head weight by the exoskeleton retaining jack during the neck extension to other areas of the body. The exoskeleton design did not provide support for the shoulder and arm area, which explains the reason for the non-significant results in the shoulder area. Using the exoskeleton with the additional support in shoulder area could be considered as an ergonomic intervention in such overhead works.

    Keywords: Exoskeleton, Design, EMG, Overhead work
  • Zahra Alaei, Roohollah Ghasemi, MohammadReza Pourmand, Ali Karimi, Ensieh Masoorian, Farideh Golbabaei* Pages 274-287
    Introduction

    Volatile organic compounds are the most common pollutants in the air, and among them, toluene is the most common form, which is toxic resulting in liver and kidneys damages. Regarding the fact that this compound is widely used in various chemical industries, implementing an efficient method for controlling its concentration is of great importance. The comparative survey of the capability of virgin activated carbon with the one immobilized by pseudomonas putida PTCC, and also the performance of the biofiltration system involving pseudomonas putida bacteria immobilized on activated carbon for the adsorption and degradation of toluene from the air as well as regenerating the activated carbon were aimed in the present study.

    Material and Methods

    The microbial growth process was initiated by incubation of pre-culture in a rotary shaker, at 150rpm overnight. After 4 days, the strain pseudomonas putida, PTCC No: 1694 was immobilized on a certain amount of activated carbon. Subsequently, an airstream containing toluene was introduced into the biofilter, and the inlet and outlet concentrations of toluene were measured.

    Results

    The obtained results illustrated that the increase in the volume of the media and decrease in the gas flow rate significantly enhances efficiency. The great performance of the biofilter was confirmed by the high efficiency of the immobilized activated carbon which exhibited 89% yield during 14 hours. On the second cycle, the biofiltration system was able to adsorb toluene at an efficiency of 81%, while the virgin activated carbon exhibited far less efficiency with the value of 28%.

    Conclusion

    The provided results demonstrated the feasibility and reusability of the biofilter system for toluene removal. The proposed technique also extends the activated carbon’s capacity, which could be a potential solution to re-use the activated carbon in industrial applications.

    Keywords: Activated carbon, Biofiltration, Toluene, Bacteria, Biodegradation, VOC
  • Esmaeil Karami, Zahra Goodarzi, Reza Chahardoli, Mahmoud Ghazi Khansari, Mehrafarin Kiani, Seyed Jamaleddin Shahtaheri* Pages 288-308
    Introduction

    Although aluminum oxide nanoparticles (Al2O3-NPs) are the most widely used nanomaterials, limited studies have been reported on their toxicology. Therefore, the present study aimed to investigate the potential toxicity of aluminum oxide (alumina) nanoparticles and the protective role of aqueous extract of wormwood plant on nanomaterial-induced disorders in the lung of rats.

    Material and Methods

    Here, 36 male Wistar rats were randomly divided into six groups. Next, the rats were first exposed to 200 mg/kg of the aqueous extract of wormwood plant (by gavage) for 15 days and then received a dose of 30 mg/kg of aluminum oxide nanoparticles as an intraperitoneal injection for 14 days. Furthermore, various features of clinical signs, body weight, biochemical parameters, gene expression changes, lung weight ratio, histopathological observations, and metal content in lung tissue were evaluated during the experiment. Eventually, the ANOVA (Analysis of Variance) and Tukey’s range test were employed to analyze and compare the mean of the data.

    Results

    The results revealed that aluminum oxide nanoparticles at a concentration of 30 mg/kg body weight led to changes in antioxidant enzyme activities, e.g., T-SOD, CAT, GPx, and TAC, lipid peroxidation, and iNOS for exposed rats. Also, the above biochemical disorders were associated with altered expression of oxidative stress-related genes (HO-1, MT-1) and histological changes in the lung tissue. On the other hand, simultaneous intake of aqueous extract of wormwood plant and aluminum oxide nanoparticles in rats significantly improved the studied parameters (p <0.05).

    Conclusion

    Our findings showed that the γ-Al2O3 NPs were more toxic than α-Al2O3 NPs, which can be attributed to changes related to their size and shape characteristics. Also, it was observed that the wormwood plant could play a protective role against aluminum oxide nanoparticles-induced pulmonary toxicity in rats.

    Keywords: Aluminum oxide nanoparticle, Gene expression, Histopathology, Nanoparticles, Wormwood plant
  • Masoud Feyzi*, Ali Jafari, Hojat Ahmadi Pages 309-323
    Introduction

    Due to the non-developed mechanization situation, chainsaw is a widely used tool in Iranian forests. This tool can trigger unwelcome disorders (e.g., white finger syndrome) due to the transmitted vibrations from its handle to the body members. Characterizing these vibrations can result in minimizing the intensity of these disorders. This study aims to investigate the effect of different hardwood species (Beech, Hornbeam, and Alder) on the vibrations transmitted to the wrist and arm.

    Material and Methods

    Experiments are conducted during four operations including Beech-, Hornbeam-, and Alder-cross-cutting and without cutting as the control sample. Vibration accelerations in three directions of a local Cartesian coordinate system are measured at three points including chainsaw handle, operator's arm and wrist. Using the time and frequency spectra of vibration accelerations, root mean square (RMS), total vibration acceleration, total vibration transmissibility, and frequency-weighted vibration acceleration are calculated based on ISO 5349 (2001) and ISO 10819 (2013) standards. The calculated parameters were statistically analyzed in SAS.

    Results

    The results showed that variations in wood species could significantly affect the RMS at all three points. The RMS magnitude decreases from handle towards the arm. Interestingly, a significant variation in vibration transmissibility is observed in different frequencies. This study confirms that body organs can damp the high-frequency vibrations better than the low frequency ones.

    Conclusion

    Although the RMS for cutting operations is less than the control sample, frequency-weighted vibration acceleration and consequently the risk of white finger syndrome is higher in cutting regimes. Furthermore, some vibration accelerations (below 40 Hz for wrist and below 25 Hz for arm) are amplified during transmission despite significant damping in total vibrations.

    Keywords: Chainsaw, Hand-arm system, One, third octave frequency bands, Vibration acceleration
  • Zahra Tarin, Abdulrahman Bahrami, Mohsen Goodarzi, Farshid Ghorbani-Shahna* Pages 324-338
    Introduction

    Generally, geometrical parameters of the cyclone have a profound effect on determining its performance. The air outlet (Vortex Finder) as one of the cyclone’s components has a significant impact on the cyclone’s internal flow pattern, pressure drop and even dust removal efficiency.

    Material and Methods

    Two different air outlets were designed in order to be easily installed and removed. The ribs (both in the opposite and the same swirl direction with the air flow) were inserted at the inner wall of the vortex finder. The step length of the blades was calculated to be 1.5. The dust feeder was injected the silica particles with a concentration about of 2.1 gr/m3 into the inlet air. The results of dust removal efficiency of the cyclone were calculated and compared for three groups of total dust, PM10 and PM2.5 in different experimental conditions.

    Results

    Installation of spiral blades in same swirl direction as the air flow inside the cyclone increased 7.75, 7.73 and 6.75 percent in total efficiency, PM10 and PM2.5, respectively. The dust removal efficiencies for total dust, PM10 and PM2.5 increased by 2.6%, 2.33% and 1.5%, respectively, when the swirl direction of ribs and air flow was the opposite. The effect of helical blades on pressure drop for the first experimental setup (same direction) decreased by (- 2.5%) and in the second one (opposite direction) increased by (+ 2.03%). The best quality factor was also calculated for the cyclone with the blade aligned with the air flow direction.

    Conclusion

    Use of ribs in the inner wall of the cyclone vortex finder,  especially when the rotation direction of the ribs and airflow are the same, leads to a decrease in pressure drop and increase in dust collection efficiency which finally leads to improvement of cyclone performance.

    Keywords: Cyclone, Dust collector, Vortex finder, Efficiency, Pressure drop, Quality factor
  • Marzieh Abbasinia, Omid Kalatpour, Majid Motamedzade, AliReza Soltanian, Iraj Mohammadfam *, Mohammad Ganjipour Pages 339-351
    Introduction

    Emergencies are unforeseen and unpredictable situations. In these situations, people’s performance is affected by various factors that cause stress. People’s performance in such situations can also affect human error probability. The purpose of this study was to evaluate human error in emergency situations based on the fuzzy CREAM and Fuzzy Analytical Hierarchy Process (FAHP).

    Material and Methods

    This descriptive-analytical study was performed in a petrochemical industry in Markazi province in 2019. The FAHP was used to prioritize emergency situations. To evaluate human error in these conditions, the weights of Common Performance Conditions (CPC) was determined using Analytical Hierarchy Process (AHP) method. Human error probability was calculated using a fuzzy CREAM method in the most important emergency situations.

    Results

    The results of the FAHP showed that “Hydrogen leak from the cylinder joints in the olefin unit” was the most important emergency. The highest relative weight was related to crew collaboration quality (0.06) in the emergency situation.

    Conclusion

    This method can also be used to identify the important factors in human error occurrence and high weighted CPCs and plan to control them.

    Keywords: Emergency, Fuzzy logic, CREAM, Human error
  • Faeze Sarraf, Ali Safari Variani, Sakineh Varmazyar* Pages 352-366
    Introduction

    Using backpacks has arisen complaints regarding musculoskeletal pains among students. The aim of this study is to investigate the relationship between demographic information and bag weight with Neck Disability Index (NDI), angles and head and neck postures among students.

    Material and Methods

    This descriptive-analytical and cross-sectional study was conducted among 80 students who were selected randomly. Demographic information and NDI questionnaires were used for data collection. The head and neck tilt angles and the amount of change in the forward head posture were determined using the photogrammetry method and Kinovea software.

    Results

    A negative and significant correlation was observed between head tilt angle with age (r = - 0.27) and neck tilt angle with body mass index (r = - 0.37). Also, a positive and significant correlation was observed between the amount of change in the forward head posture and body weight (r = 0.24). The head tilt angle was significantly different in male and female students at different educational levels. NDI (r = 0.23) and neck tilt angle (r = 0.26) also increased significantly with increasing bag weight.

    Conclusion

    Reviewing the standard weight of bag and changing the lifestyle can play an important role in improving the head and neck angles and postures.

    Keywords: Bag weight, Neck disability index, Head tilt, Neck tilt, Students
  • Ehsan Rezaieyan, Ebrahim Taban, Seyyed Bagher Mortazavi*, Ali Khavanin, Hasan Asilian, Elham Mahmoudi Pages 367-383
    Introduction

    Micro perforated panel (MPP) absorbents promise the next generation of sound absorbers as they have significant advantages over other porous adsorbents. In this study, we will investigate the acoustic performance of MPP absorbents made of biodegradable polylactic acid composite reinforced with natural corkwood fibers (PLA/Corkwood) by 3D printing technology.

    Material and Methods

    First, the effective dimensional characteristics of the parameters were determined, then, all of the samples were fabricated by the Zortrax M200 3D-Printer using the FDM method. The normal incidence sound absorption coefficient of the samples was measured using an acoustic impedance tube according to ISO 10534-2 in the frequency range of 64 to 1600 Hz. Then the effect of four geometric parameters, including hole diameter, panel thickness, perforation ratio, and air gap depth, on the absorption coefficient was studied.

    Results

    The findings show that the SL-MPP 12 absorbent has the highest average sound absorption coefficient (SACA) with a value of 0.28, so that at a frequency of 804 Hz it has the highest sound absorption equal to 0.91. The parametric study found that as the hole diameter increased, the values of peak adsorption and average absorption coefficient were decreased. Increasing the MPP thickness causes the absorption peak to move towards the lower frequency range. Decreasing the perforation ratio increases the peak absorption values and the average sound absorption, and the frequency with the highest absorption also moves towards the higher frequency range. The resonant frequency also depends on the depth of the air gap behind the screen. Changes in air gap depth from 30 mm to 70 mm reduced the resonant frequency by more than 35%.

    Conclusion

    Using 3D printing technology, sustainable MPP can be fabricated with more quality and in less time than traditional methods such as mixing and heat pressing.

    Keywords: Microperforated panel, Sound absorption coefficient, 3D printing, Corkwood fiber reinforced composite
  • Zahra Alizadeh, Mostafa Pouyakian*, Koorosh Etemad Pages 384-402
    Introduction

    Human beings are inherently different and this fact can affect his/her behavior in work environments. The aim of this study was to examine the individual differences of employees (personality traits, biological and demographic factors) as a predictor of unsafe behaviors in a turbine manufacturing company.

    Material and Methods

    In this cross-sectional study, safety behavior sampling technique, NEO-FFI questionnaire, demographic information questionnaire, BMI and cell type method were used to determine unsafe behaviors, personality traits, demographic variables, body mass index and blood group system, respectively. The statistical sample of the study was 260 employees of a turbine manufacturing industry. The SPSS software version 20 was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that 44.5% of employees’ behaviors were unsafe. There was a significant relationship between the occurrence of unsafe behaviors with smoking, BMI, blood type and neuroticism and agreeableness dimensions measured by NEO-FFI (p < 0.05). BMI was the most important predictorof unsafe behaviors in the present study.

    Conclusion

    Due to the role of individual differences in people’s tendency to unsafe behaviors, the results of this study can be considered in job design, screening of personnel according to their individual differences, and perform better interventions to prevent accidents at work.

    Keywords: Unsafe behavior sampling, Personality traits, Demographic variables, BMI, ABO blood group system
  • Rajabali Hokmabadi, Mohsen Mahdinia, Vida Rezaei Hachesu, Ali Karimi* Pages 403-417
    Introduction

    Sleep is one of the important physiologic needs in daily life cycle, and a part of quality of life. Sleep disorders are considered as one of the most common health problems in work communities that can affect physical, mental performance and ability to work. Therefore, this study aimed at investigating the relationship between sleep disorders and work ability in construction workers.

    Material and Methods

    This study is descriptive-analytical and cross-sectional. Samples of 220 people were selected by random sampling method from construction workers and personnel. Data collection tools in this study included sleep quality questionnaire, insomnia severity questionnaire and work ability questionnaire. Data were analyzed using SPSS software (version 19) and, considering the objectives, descriptive statistics and analytical tests including paired t-test, Pearson’s correlation, Kruskal-Wallis, multiple linear regression and logistic regression were used.

    Results

    Average age, body mass index, working hours and work experience were calculated as 34.2 ± 8.5 years old, 55.58 ± 2.78, 10.5 ± 1.25 hours and 12.7 ± 6.5 years, respectively. The mean indices of insomnia severity, Petersburg quality of sleep index and work ability were 6.6 ± 5.35, 4.95 ± 2.43 and 42.5 ± 5.13, respectively. The relationship between the work ability with sleep disorders was statistically significant. Variables of marital status, types of employment and smoking, independent of the variables of insomnia severity and sleep quality, significantly affected the work ability index, so that the R2 of these variables were 0.246 and 0.242 of the changes in work ability index, respectively.

    Conclusion

    Any disturbance in sleep and resting can cause poor sleep quality. As a result, it severely reduces the ability of employees to work. Therefore, it is suggested that, in order to increase the index of work ability and, thus, the efficiency of an organization, special attention be paid to sleep-resting programs of employees.

    Keywords: Sleep disorders, Insomnia severity, Work ability index, Construction workers
  • Ali Fardi, Mohammad Karkhaneh, Hamidreza Heidari, Abolfazl Mohammadbeigi, Ahmad Soltanzadeh* Pages 418-431
    Introduction

    Methane is one of the most widely used gases in industries with a high flammability potential. This study aimed to evaluate the efficiency of ventilation systems installed on methane valve pits based on hazardous areas classification.

    Material and Methods

    This study was implemented in a steel industry in Qom Province in 2019. The tools used in this study were a DELTA OHM pitot tube (DO-2003) to measure wind speed, EPA Protocol for equipment leak emission estimates (U.S. Environmental Protection Agency) and IEC-60079-10 for evaluating the safety of ventilation of methane valve pits.

    Results

    The methane LELm was about 0.0334 kg/m3, and the volume of the release area was approximately VZ = 0.053 m3. The expected leak emissions were within the Vz < 0.1 m3 range. The ventilation system embedded on methane distribution pipelines was not effective for openings with diameters of more than 0.3 mm and the volume of gas inside the valve pits would quickly exceed high ventilation border which might lead to a dangerous accumulation of gas in the valve pits.

    Conclusion

    Given that a very small opening or leak in gas transmission valves may lead to the formation of an explosive atmosphere, it is essential to monitor methane before entering the valve pit area and performing any operations on valve pits.

    Keywords: Methane gas, Safety, Ventilation, Hazardous areas, Valve pit
  • Mojtaba Babaei Khorzoghi*, Sayed Ali Hoseini, Mahnaz Manshuri, MohamadReza Batavani, Leili Mahdieh Pages 432-445
    Introduction

    Work-related musculoskeletal abnormalities are one of the main causes of musculoskeletal injuries, followed by job-disability among employees. The purpose of this study was to investigate the relationship between abnormal profiles and the prevalence of musculoskeletal disorders (MSDs) among academic staff men and women.

    Material and Methods

    The present study is of a causal nature after occurrence. The statistical population consisted of all employees of Isfahan University of Technology in 2018. A random sample of 64 men and 59 women were recruited as the study sample. A New-York-based assessment questionnaire was used to assess musculoskeletal-abnormalities and a Nordic questionnaire was used to assess the extent of MSDs. For data analysis, descriptive statistics and Spearman test were used in SPSS version24 software.

    Results

    The highest musculoskeletal abnormality in the upper limb was observed in shoulder area (0.37%) and among the lower limbs the ankle (0.82%) was reported as the highest. In terms of correlation between pain, disability and injuries and MSDs with gender in the last 7 days, there was the highest correlation with shoulder (r=0.377), wrist (r=0.401) in the last 12 months and musculoskeletal abnormalities with shoulder area (r = 0.411). There was a significant difference in the prevalence of pain and disability with injury in the shoulder area (P = 0.001), wrist (P = 0.001), back (P = 0.002), buttocks (P = 0.032) and knees (P = 0.006).

    Conclusion

    The results indicate a high risk of MSDs and abnormalities in male and female employees. In order to reduce the incidence of abnormalities, it is necessary to perform corrective exercises and improve the ergonomics conditions of the work environment.

    Keywords: Skeletal-Muscular anomalies, Musculoskeletal-Injury, Abnormal profiles, Academic staff